• وبلاگ : الهه گل
  • يادداشت : يادآوري
  • نظرات : 0 خصوصي ، 3 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + يسري 

    شايد بهارهم ميتواند زمستان رادرمهرببيندحتي اگرمهرنباشد. زمستان اشک بهاررا درچشمان خود ديد,احساس

    ميکرد آينه اي در مقابلش ايستاده که ميتواند براي رهايي از دل پريشانيش آن را بشکند, اما ميدانست که

    با نبودنش او هم نيست ميشود, پس چشمانشان رابستند بر هرچه زيبايي, به اميد روزي که بخواهند که باشند ...


    ... اما

    اي کاش آنها ميدانستند که اين آخرين ديدار قبل از مرگشان است .بدون سلام آفتاب... ب.ظ 2007/01/19

    راستي چرا منو جز دوستانت نگذاشتي....من قهرم
    سلام...ورود شما را به جمع دوستان وبلاگ نويس تبريك ميگم.